آیا نسبت ارزش بازار به GDP معیار مناسبی برای سنجش گران بودن بازار است؟
1399/04/21 نویسنده: گروه خدمات بازار سرمایه الگوریتم سمت:
نسبت تولید ناخالص داخلی (GDP) به ارزش بازار که از آن با عنوان شاخص بافت نیز یاد میشود، (زیرا اولین بار وارن بافت آن را به عنوان یک سنجه ساده برای تعیین حباب مثبت یا منفی در بازار به کار گرفت) طی ماههای اخیر در ایران به سرعت رشد کرده و اکنون به حدود 225 درصد (مطابق با آمار مرکز آمار) و 314 درصد (مطابق با آمار بانک مرکزی) رسیده است. مجموع ارزش بازار بورس و فرابورس در پایان روز چهارشنبه 18 تیرماه 7،681 هزار میلیارد تومان و تولید ناخالص داخلی اسمی ایران در پایان سال 1398 حدود 3،416 هزار میلیارد تومان (مرکز آمار) و حدود 2,441 هزار میلیارد تومان (بانک مرکزی ج.ا.ا.) بوده است. افزایش مقدار این شاخص به بالای 100% هشداری برای حباب مثبت تلقی میشود بنابراین اخیراً برخی اقتصاددانان و کارشناسان بازار سرمایه با استناد به مقدار این شاخص در خصوص ترکیدن قریبالوقوع حباب بازار هشدار دادهاند. در این خصوص توجه به نکات زیر ضروری است:
1- توجه صرف به این نسبت برای ارزیابی کلی ارزش بازار طی سالهای اخیر تا حدی کمرنگ شده است. برای مثال این نسبت در آمریکا از سال 1996 تاکنون (به جز سال 2008) همواره بالاتر از 100 درصد و در پایان سال 2018 حدود 148 درصد بوده است. همچنین این نسبت در پایان سال 2019 در هنگ کنگ 1338.5 درصد، در عربستان صعودی 303 درصد، در آفریقای جنوبی 300 درصد و در سنگاپور 187 درصد بوده است (منبع: بانک جهانی).
2- این نسبت به عرضههای اولیه حساس است. در واقع با وارد شدن یک شرکت جدید به بازار سرمایه، ارزش بازار این شرکت به ارزش کل بازار افزوده میشود و این نسبت بی آنکه هیچ اتفاقی در وضعیت بازار سرمایه یا اقتصاد رخ داده باشد، رشد میکند. برای مثال این نسبت در عربس
تان سعودی با عرضه آرامکو از ۶۵ درصد به بالای ۳۰۰ درصد افزایش پیدا کرده است.
3- از سوی دیگر باید توجه داشت که ارزش بازار بسیاری از شرکتها در ایران به هم وابسته بوده و در نتیجه رشد یک شرکت میتواند چندین بار در ارزش بازار اثر بگذارد. ساختار هلدینگها و حضور همزمان شرکتها و هلدینگها در بازار سرمایه موجب محاسبه مضاعف بخش زیادی از شرکتها در
ارزش بازار شده است و عدم محاسبات مضاعف یکی از مبانی اصلی حسابداری ملی است.
4- باید به جنس محاسبات GDP توجه کرد. 47 درصد از مبلغ GDP اسمی ایران در پایان سال 1398 مربوط به گروه خدمات بوده است، یعنی بخشی که متناسب با رشد ارزش دلار با رشد قیمتی مواجه نمیشود. از سوی دیگر محاسبات ملی صرفاً کالاها و خدمات تولید و معامله شده در یک دوره معین را شامل میشود؛ بنابراین رشد ارزش داراییها از جمله املاک یا تجهیزات که خود را در ارزش جایگزینی شرکتها در بازار نشان میدهند، بر تولید ناخالص داخلی اثر نمیگذارد. این در حالی است که ارزش جایگزینی، و تجدید ارزیابی داراییها یکی از اصلیترین محرکهای رشد بازار در یک سال اخیر بوده است. همچنین با توجه به قیمت های دستوری گسترده در اقتصاد ما، اصولا محاسبه تولید ناخالص به ریال در اقتصاد ما با خطای زیادی همراه است. در حالی که بسیاری از بخشها مانند نفت، برق، آب، خدمات دولتی و ... که در واقع سهم بسیار بزرگی در اقتصاد دارند به دلیل اینکه قیمت گذاری دولتی در آنها صورت می گیرد سهمشان در اقتصاد کوچکتر از واقع است و به خاطر همین قیمت گذاری، رشد اسمی تولید ناخالص متناسب با تحولات واقعی در تورم سایر کالاها و خدمات نیست. این در حالی است که شرکت های داخل بورس عمدتا کالا و خدماتی تولید می کنند که نرخشان تا حد خوبی متناسب با تور
م و ارز افزایش می یابد.
5- یکی دیگر از ایرادات نسبت هایی مانند ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی این است که اگر کشور در یک فرایند رشد پول، ارز و تورم باشد، عدد امروز تولید ناخالص کاملا غلط انداز است. چون بر اساس قیمت های امروز محاسبه شده در حالی که بازار سهام کاملا آینده نگر است. باید توجه داشت که نرخ ارز در یکسال گذشته حدود 80 درصد رشد کرده، اگر سال گذشته بر اساس همین معیار قرار بود در مورد قیمت سهام نظر داده شود واضح بود که قیمت گذاری سهام بسیار پایینتر از واقع صورت می گرفت. این با شرایطی کشورهایی که تورم حدود صفر است کاملا متفاوت است.
در مجموع میتوان گفت نه تنها این شاخص برای برآورد حبابی بودن بازار سرمایه در شرایط فعلی اقتصاد ما کارایی لازم را ندارد بلکه به طور کلی ایرادات جدی به این شاخص حتی در شرایط ثبات اقتصادی وارد است.
درج نظر